لیلای سردشتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من لیلا, ایرانی ام وسردشتی (خاطرات لیلا قربانی؛جانباز شیمیایی سردشتی)
روزی روزگاری، زمانی که مردم در شهرهای خود آرام و با امید در حال زندگی بودند، سایهی ابرهواپیماهایی در آسمان پدیدار شد و بمبهایی را بر سر مردم شهرها فرو ریخت که هیج جا را با شعلههای آتشش فرانگرفت، اما گازها و دودهایی که از آن بلند شد، امید مادران را در چند نسل آینده با چالشی جدی مواجه کرد.
استفاده از سلاحهای شیمیایی و میکروبی با وجود منع بینالمللی و امضای پروتکلهایی در عدم استفاده و ساخت این سلاحها، سالیان دارازی است که در بایگانیهای قراردادهای شورای امنیت و سازمانهای بینالمللی خاک میخورد. با وجود تبلیغات بیشمار رسانهها و مراکز علمی در مورد خطرات این نوع از ابزارهای جدید جنگی و آسیبی که بر روی منابع زیستی و هم منابع انسانی دارند، بسیاری از کشورهای غربی در استفاده و اشاعهی آن پیشگام بودند.
در بعد از ظهر هفتم تیرماه ۱۳۶۶ جنگدههای بمبافکن رژیم بعث عراق در اقدامی وحشیانه برای اولینبار در سطح جهانی با پشتیبانی کامل و همهجانبه دولهای غربی منجمله امریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و …شهر سردشت را در سطح گستردهای مورد حملهی شیمیایی قرار داد و نام سردشت به عنوان اولین شهر شیمیاییشده در تاریخ جهان به ثبت رسید.
لیلا در زمان حملهی شیمیایی، جوان بود و در آرزوهای دور و دراز که هر دختری برای آینده خود دارد، غرق. ناگهان با این حمله تمام آنها را بر سر خود آوار شده یافت. او در زمان حادثه به عنوان اولین نیروهای امداد از سوی سازمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دعوت و وارد کار شد و به مردم کمک کرد، اما غافل از اینکه …
این گاز سمی بر چشمهای رنگی او اثر کرده است. او وقتی آنروز را برای ما با حرفهایش به تصویر میکشد، گویا غم بزرگی از آن لحظه بر قلب او سنگینی میکند که هیچ دوایی برای التیام آن در این جهان پیدا نمیشود. بعد از انتقال او به عنوان مصدوم از سردشت به بیمارستان دیگر نقاط کشور همچون تعداد بیشماری از مجروحان دیگر او چشمان خود را به صورت موقت از دست دادند و بعد از مداوا دوباره چشمش به جهان باز شد. در همین دوران بود که با آقای محمد زمانی که ایشان نیز قبلن در جزیره مجنون به عنوان رزمنده شیمیایی شده بودند و دوباره در سردشت با آن بوی ناآشنا مواجه شدند ازدواج کرده و به عنوان کارمند در بنیاد شهید استخدام شدند. حالا سالها از آن موضوع میگذرد و لیلا صاحب دو فرزند پسر و یک دختر است که هر سه تحصیلات عالی دارند. اما عوارض ناشی از شیمیاییشدن والدین شان در جسم آنها نیز اثر کرده است.
لیلا از سقطجنینهای مکرر زنان مظلوم سردشت میگوید که جانباز شیمیایی هستند اما هیچ بیمهای آنها را تحت پوشش قرار نمیدهد. از ریزگردها شکایت دارد که برای شمار زیاد جانبازان شیمیایی سردشت سم محسوب میشود. با این حال او افتخار میکند که ایرانی است و در شهر سردشت زندگی میکند که با مقاومت شجاعانه شهر و مرز کشور خود را در برابر دشمن حفظ کردهاند.
لیلا در طی شکایت انجمن حمایت از مصدومان شیمیایی به دادگاه لاهه و پیگیری گروه اعزامی به عنوان یکی از شاهدین اصلی در دادگاه لاهه حاضر و با شهادت خود باعث شد که تنها یکی از تاجران این اسلحهی مرگبار به ۱۷ سال زندان محکوم گردد. او با به تصویر کشیدن جنایت صدام در دادگاه لاهه هلند تمامی حاضرین را متاثر میکند.
لیلا بعد از گذشت ۲۷ سال از این مصیبت هنوز امیدوار است که کشورش از طریق مجاری بینالمللی و حقوقی بتواند غرامت این جنایت را از تمامی کشورهای حامی صدام بگیرد و در بهبود درمان و توسعهی سردشت به مصرف برساند.
در دنیای ما لیلاهای متعددی وجود دارند که داستان زندگی شان میتواند تمام دنیا را تحت تاثیر خود بگذارد. با این حال و با وجود مسائلی از این دست آیا افراد مدعی حقوق بشر چه در ایران و چه در تمام نقاط جهان هنوز در تحقیقات خود به این موضوعات آشکار نرسیدهاند تا در مجامع بینالمللی به جای پرداختن به آزادیهای حیوانی و شهوانی که آزادی مطلق و هرج و مرج را در جهان در پی دارد، مطرح نمایند؟
به نظر میرسد که در تقویم و تاریخ کشورمان نیز سردشت مظلوم واقع شده است و در مناسبت این روز فقط به ذکر روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی بسنده شده و به بمباران سردشت اشاره نمیشود، اما در رسانه و تقویم ما حملهی اتمی به هیروشیما و ناکازاکی بیشتر اطلاع رسانی میشود.
یا شهید…